نوشته شده توسط : محدثه خجسته

ما همیشه در حال گوش دادن به "صداها در روانشناسی" هستیم. افرادی که می توانند ایده های غالباً پیچیده را بپذیرند و به گونه ای با آنها ارتباط برقرار کنند که مخاطبان بزرگ و متنوع ما را درگیر و آگاه کنند. نویسندگانی با تأثیر واقعی، که یاد می‌گیرند از برخی تله‌های نوشتن آکادمیک اجتناب کنند. آنها آینده علم ما، جامعه ما، مجله ما هستند.برای ارتباط با دکتر روانشناس خوب در تهران اینجا کلیک کنید.

اما شاید برای پیدا کردن آن صدا به کمک نیاز داشته باشید. شاید شما چیز خاصی دارید اما به تمرین و پرورش نیاز دارید. ما فکر می‌کنیم در سال‌های اخیر تلاشی واقعی در این زمینه انجام داده‌ایم و فرصت‌ها و راهنمایی‌هایی را برای بسیاری از نویسندگانی که برای اولین بار به کار می‌روند، ارائه کرده‌ایم. و در سال 2018، برنامه "صداها در روانشناسی" خود را برای شناسایی استعدادهای جدید نویسندگی و حمایت از برخی از این نویسندگان در توسعه مهارت های خود معرفی کردیم . به عنوان مثال، ما به آنها کمک مالی کردیم تا در کنفرانس سالانه ما شرکت کنند تا گزارش دهند، و از آن زمان سعی کرده ایم یک هیئت مدیره باشیم. اکنون ما شروع به ایجاد ساختار رسمی تری برای این فرآیند کرده ایم.

برای سال 2019، ما این سوال را مطرح کردیم که یک روانشناس چیست؟ ما ده ها ورودی دریافت کردیم، با استاندارد بالا، اما روند داوری لذت بخش بود. دیدگاه های گوناگونی پدیدار شد و مثبت اندیشی نسل بعدی درخشید. بهترین مدخل ها، به نظر ما، خواننده را با استدلالی روشن و بدیع از طریق قطعه سوق داد. شواهدی از فکر وجود داشت، اما نه بیش از حد فکر کردن (ارزش را دارد که قطعه ای را در وب سایت ما بررسی کنید، " تلاش برای هوشمندانه به نظر رسیدن راه خوبی برای احمقانه به نظر رسیدن است ". ما از تنوع دیدگاه‌ها در ارسال‌های امسال شگفت‌زده شدیم. ما بینش هایی از روانشناسی بالینی، شغلی، پزشکی قانونی و مشاوره داشتیم، که هر کدام حس منحصر به فردی از آنچه در «ساختن» روانشناسان نقش دارد، داشت.

در اینجا، کار پنج نفری را که به دنبال آن هستیم، به طور کامل (همراه با عکس های آنها و اطلاعات بیشتر در مورد آنها) ارائه می دهیم. ما همچنین از این فرصت استفاده کرده ایم و عصاره های ویرایش شده از هشت نویسنده دیگر را منتشر کرده ایم. موضوع ویژگی‌ها و ارزش‌های زیربنایی - وجه اشتراک ما، به جای آنچه ما را متمایز می‌کند - موضوعی است که امیدواریم در طول سال به آن بازگردیم. همچنین ارزش تماشای ویدیوی انجمن روانشناسی بریتانیا " ما روانشناس هستیم " را دارد.

به یاد داشته باشید، این تنها راهی است که نویسندگان جدید می توانند به روانشناس کمک کنند. با ما در ارتباط باشید، به ویژه از طریق @psychmag در توییتر. ما می خواهیم در طول سفر شما در روانشناسی در کنار شما باشیم. از نظر "آنچه که روانشناس را می سازد"، این شما هستید!

 

 

یافتن زمینه های مشترک در زمینه های تحقیقاتی و کاربردی

به عنوان یک فارغ التحصیل روانشناسی که در زمینه تحقیق کار می کنم، از خود پرسیده ام که آیا می توانم خودم را روانشناس بنامم. این می تواند احساس کند که این کلمه برای کسانی است که در محیط های بالینی تمرین می کنند و برای کاهش بیماری های روانی کار می کنند. اخیراً شنیدم که از یکی از دانشگاهیان تثبیت شده در روانشناسی پرسیده شده است: "می دانم که شما به نوعی روانشناس هستید و در توییتر خود را یک روانشناس می نامید، اما در واقع شما چه هستید؟".

مشخص کردن چیزی که یک روانشناس را می سازد دشوار است، زیرا طیف متنوعی از افراد در این حرفه وجود دارند: روانشناسان آموزشی، بالینی، تحقیقاتی، پزشکی قانونی، عصبی، روانشناسان ورزشی و غیره. این امر باعث می‌شود که وقتی با مردم درگیر می‌شویم، هویت‌های حرفه‌ای دقیق و واضح ارائه کنیم. علیرغم انجام کارهای بسیار متفاوت به صورت روزانه، من مایلم در مورد مشترکاتی که هم روانشناسان بالینی و هم پژوهشی را می سازند، فکر کنم.

قبل از شروع دوره لیسانس خود در روانشناسی، یکی از دوستان و دانشگاهیان به من توصیه کرد که «سوالات را مطرح کنم، پاسخ بدهم، استدلال های متضاد بیاورم، ادعاها را اثبات کنم، فرضیات را توضیح دهم». این توصیه ماهیت کنجکاو یک روانشناس را نشان می دهد و دقیقاً به من در مورد ماهیت پیچیده تحقیق هشدار می دهد. من به سرعت از مقاله‌های «کرکی» یاد گرفتم که بحث‌ها تنها در صورتی مفید و سازنده خواهند بود که دقیق باشند. سوالات ما باید مشخص و قابل آزمون باشد، توضیحات ما بر اساس نظریه ها، روش ها، شرایط آزمون و تحلیل های دقیق باشد.

در تنظیمات کاربردی، دقت برای یافتن آنچه، برای چه کسی و چه زمانی کار می‌کند، کلیدی است. برای مثال، یک روانشناس که بر اساس رویکرد عصبی رفتاری درمان می‌کند، ممکن است ساختار مشوق بیمار را تغییر دهد و نحوه تأثیر آن بر بروز پرخاشگری یا انگیزه در صبح، در مقایسه با بعدازظهر یا عصر را ثبت کند. من فکر می کنم این دقت برای روانشناسان تحقیقاتی و کاربردی که پیچیدگی های تفکر و رفتار انسان را بررسی می کنند ضروری است.

با توجه به اینکه روانشناسی مطالعه رفتار انسان است، ممکن است بسیار بدیهی به نظر برسد که ما به تجربه انسانی اهمیت می دهیم. روانشناسان حرفه خود را وقف بهبود رفاه و کاهش علائم آسیب مغزی، زوال عقل، افسردگی، اضطراب و غیره می کنند. با این حال، برخی از معروف‌ترین مطالعات در زمینه ما نشان داده‌اند که روانشناسان برای یافتن پاسخ تلاش‌های بی‌توجهی می‌کنند. برای مثال، آزمایش زندان استنفورد زیمباردو و مطالعه دوقلوهای پنهان پیتر نوبائر، هر دو به مردم نشان دادند که روانشناسان عمیقا مجذوب تجربه انسانی هستند، اما نتوانستند نشان دهند که ما به آن اهمیت می دهیم.

در حالی که این مطالعات در تاریخ ما هستند، من می توانم ببینم که حتی امروز ممکن است بلافاصله برای شرکت کنندگان آشکار نباشد که روانشناسان پژوهشی به آن اهمیت می دهند. به عنوان مثال، انگیزه پروژه اخیر ما این بود که بفهمیم کودکان چگونه رفتار خود را تنظیم می کنند و عشق به یادگیری را در خود پرورش می دهند. تیم ما ساعت‌ها در یک زمان در طول هفته‌ها و ماه‌ها در مورد چگونگی حمایت از کودکان با این مهارت‌ها و چگونگی آزمایش اینکه چه چیزی واقعاً کار می‌کند، متحیر بود. با این حال، هنگام مشاهده مشاهدات کلاسی، پروتکل تحقیق از من خواست که از تعامل با کودکان اجتناب کنم. وقتی کارکردهای اجرایی را ارزیابی می‌کردم، باید از انحراف از فیلمنامه اجتناب می‌کردم تا به طور کامل با بچه‌ها گفتگو کنم. در نتیجه، معلمان ممکن است بیشتر ما را عینی، صبور، کامل و سیستماتیک توصیف کنند. ما این چیزها هستیم با این حال،

این نگرش مراقبتی اغلب روانشناسان را به طرح سؤالات پیشرونده سوق می دهد مانند: چگونه می توانیم از اقدام علیه تغییرات آب و هوایی حمایت کنیم؟ چگونه می توانیم شهروندان را در فعالیت های اجتماعی مشارکت دهیم؟ چگونه می توانیم از فناوری در پیشگیری از بیماری های روانی استفاده کنیم؟ برای من، پیشرو بودن به معنای اتخاذ تصمیمات انطباقی برای بهبود آینده است. برای یک روانشناس در عمل بالینی یا کاربردی، این به معنای تجسم یک فرد با توجه به پتانسیل کامل او و داشتن مهارت های لازم برای تبدیل آن بینش به واقعیت است. جنبش علم باز همچنین نشان داده است که روانشناسان می خواهند از اصول علمی حمایت کنند و اطلاعات معتبر تولید کنند: به دنبال یک پایگاه محکم برای راه حل های مترقی هستند. 

صرف نظر از زمینه‌ای که آنها در آن کار می‌کنند، نمی‌توانم به روان‌شناسی که می‌شناسم پیشرو، کنجکاو، دقیق و دلسوز فکر کنم. آیا این با تجربه خود شما همخوانی دارد؟

هیلی گینز



:: بازدید از این مطلب : 577
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 28 فروردين 1402 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محدثه خجسته

 

برای تبدیل شدن به یک روانپزشک، فرد باید دانشکده پزشکی را بگذراند و در آزمون کتبی برای مجوز دولتی برای طبابت شرکت کند و سپس چهار سال رزیدنتی روانپزشکی را بگذراند. به عبارت دیگر، برای تبدیل شدن به یک روانپزشک عمومی بزرگسالان معمولاً 12 سال تحصیل بعد از دبیرستان و برای تبدیل شدن به یک روانپزشک کودک و نوجوان تا 14 سال طول می کشد. برای ارتباط با روانپزشک خوب در تهران کلیک کنید

سال اول آموزش دستیاری معمولاً در بیمارستانی است که با بیماران مبتلا به طیف گسترده ای از بیماری های پزشکی کار می کند. سپس روانپزشک در حال آموزش حداقل سه سال دیگر را صرف یادگیری تشخیص و درمان سلامت روان می کند، از جمله اشکال مختلف روان درمانی و استفاده از داروهای روانپزشکی و درمان های دیگر. آموزش در محیط‌های مطب، بیمارستان و اورژانس و مکان‌های اجتماعی مانند مراقبت‌های اولیه انجام می‌شود.

اکثر روانپزشکان پس از اتمام دوره رزیدنتی، در یک معاینه کتبی و شفاهی داوطلبانه که توسط هیئت روانپزشکی و عصب شناسی آمریکا ارائه می شود، شرکت می کنند تا روانپزشک "دارای تاییدیه هیئت مدیره" شوند. آنها باید هر 10 سال یکبار مجدداً تأیید شوند.

برخی از روانپزشکان نیز پس از چهار سال آموزش عمومی روانپزشکی، آموزش های تخصصی اضافی را نیز تکمیل می کنند. آنها ممکن است در بورسیه های زیر که توسط شورای اعتباربخشی آموزش پزشکی فارغ التحصیل (ACGME) تایید شده است، گواهینامه دریافت کنند:

  • روانپزشکی اعتیاد یا پزشکی اعتیاد.
  • روانپزشکی کودک و نوجوان.
  • روانپزشکی مشاوره-ارتباط (بیماران با مسائل پیچیده پزشکی و روانپزشکی).
  • روانپزشکی قانونی (بیماران درگیر در سیستم حقوقی یا اصلاحی).
  • روانپزشکی سالمندان.
  • آسایشگاه و طب تسکینی (بیماران مبتلا به بیماری جدی).
  • داروی درد.
  • داروی خواب.

روانپزشکان همچنین ممکن است آموزش های اضافی را در زمینه های دیگری که به عنوان بورسیه های غیر معتبر شناخته می شوند مانند:

  • روانپزشکی اورژانس (کار با بیماران در شرایط بحرانی در اورژانس).
  • روانپزشکی عمومی و جامعه (کار با عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت).
  • روانپزشکی باروری (زنان باردار و پس از زایمان با نیازهای بهداشت روانی).

برخی از روانپزشکان برای مراقبت از بیماران پیچیده با مسائل پزشکی و روانپزشکی انتخاب می کنند که در 2 یا چند تخصص به طور همزمان آموزش ببینند. مثالها عبارتند از:

  • داخلی / روانپزشکی.
  • پزشکی خانواده / روانپزشکی.
  • سه تخته اطفال / روانپزشکی بزرگسالان / روانپزشکی کودکان و نوجوانان.

برخی از روانپزشکان آموزش های اضافی را در زمینه روانکاوی یا تحقیقات روانپزشکی انتخاب می کنند.

روانپزشکان کجا کار می کنند؟

روانپزشکان در محیط‌های مختلفی کار می‌کنند، از جمله مطب‌های خصوصی، کلینیک‌ها، بیمارستان‌های عمومی و روان‌پزشکی، مراکز بهداشتی دانشگاهی، سازمان‌های اجتماعی، دادگاه‌ها و زندان‌ها، خانه‌های سالمندان، صنعت، دولت، تنظیمات نظامی، برنامه‌های توانبخشی، اتاق‌های اورژانس، برنامه‌های آسایشگاه، و خیلی جاهای دیگه حدود نیمی از روانپزشکان در ایالات متحده مطب های خصوصی دارند و بسیاری از روانپزشکان در چندین مکان کار می کنند. حدود 45000 روانپزشک در ایالات متحده وجود دارد

تفاوت بین روانپزشک و روانشناس چیست؟

روانپزشک یک پزشک پزشکی است (دانشگاه پزشکی و رزیدنتی را به پایان رسانده) با آموزش ویژه در روانپزشکی. روانپزشک قادر به انجام روان درمانی و تجویز داروها و سایر درمان های پزشکی است.

یک روانشناس معمولاً دارای مدرک پیشرفته است، معمولاً در روانشناسی بالینی، و اغلب آموزش های گسترده ای در تحقیق یا عمل بالینی دارد. روانشناسان اختلالات روانی را با روان درمانی درمان می کنند و برخی در تست و ارزیابی روانشناختی تخصص دارند.

یک روانشناس معمولاً دارای مدرک پیشرفته است، معمولاً در روانشناسی بالینی، و اغلب آموزش های گسترده ای در تحقیق یا عمل بالینی دارد. روانشناسان اختلالات روانی را با روان درمانی درمان می کنند و برخی در تست و ارزیابی روانشناختی تخصص دارند.





:: بازدید از این مطلب : 355
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 فروردين 1402 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محدثه خجسته

 

عزت نفس احساس رضایت در خود است. این نظری است که ما نسبت به خود داریم و می تواند زیاد یا پایین باشد.

عزت نفس پایین می تواند به طرق مختلف بر کودکان تأثیر بگذارد، و درک علل آن مهم است تا بتوانیم برای بهبود آن تلاش کنیم. متخصصان اطفال به طور فزاینده ای علاقه مند به کمک به بیماران جوان خود در ایجاد عزت نفس سالم هستند.برای ارتباط با بهترین روانشناس کودک در تهران اینجا کلیک کنید

بیایید در مورد اینکه عزت نفس چیست، برخی از شایع ترین علل عزت نفس پایین در کودکان، چگونگی کمک به کودک خود برای کسب سطح بیشتر اعتماد به نفس، و جایی که می توانید در Tampa/St. منطقه پیت برای مراقبت جامع کودکان برای حفظ سلامت کودک شما.

چرا عزت نفس برای فرزندم مهم است؟

عزت نفس این است که شما چگونه خود را می بینید، انگیزه شما برای رسیدن به اهدافتان و اینکه چقدر خود را ارزشمند می دانید. عزت نفس در سنین پایین ایجاد می شود و بر اساس پیام هایی است که کودکان از افراد مهم زندگی خود دریافت می کنند.

والدین، معلمان و سایر اعضای بزرگسال خانواده یا حلقه دوستی، همگی نقش بزرگی در شکل گیری عزت نفس کودک دارند. اگر بچه ها احساس کنند که مورد محبت و حمایت قرار می گیرند، به احتمال زیاد عزت نفس بالایی دارند.

از سوی دیگر، اگر انتقادهای مکرر یا خشن دریافت کنند یا احساس کنند مورد بی توجهی قرار نگرفته اند، احتمالاً عزت نفس آنها آسیب خواهد دید. عزت نفس پایین می تواند منجر به تعدادی از مشکلات از جمله اضطراب، افسردگی و عملکرد ضعیف تحصیلی شود.

بنابراین مهم است که به کودکان در ایجاد عزت نفس سالم کمک کنیم تا بتوانند در همه زمینه های زندگی پیشرفت کنند.



:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 فروردين 1402 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محدثه خجسته

افکار خودکشی، فرآیند فکری داشتن ایده یا نشخوار فکری در مورد امکان پایان دادن به زندگی خود است .این یک تشخیص نیست، بلکه نشانه برخی از اختلالات روانی است و همچنین می تواند در پاسخ به رویدادهای نامطلوب بدون وجود اختلال روانی رخ دهد.برای ارتباط با روانپزشک خوب در تهران اینجا کلیک کنید

در مقیاس های خطر خودکشی، دامنه افکار خودکشی از افکار زودگذر تا برنامه ریزی دقیق متفاوت است. افکار منفعل خودکشی ، تفکر در مورد نخواستن زنده ماندن یا تصور مرده بودن است.افکار خودکشی فعال شامل آمادگی برای خودکشی یا تشکیل برنامه ای برای انجام این کار است.

اکثر افرادی که افکار خودکشی دارند، اقدام به خودکشی نمی کنند، اما افکار خودکشی یک عامل خطر محسوب می شود.طی سال‌های 2008 تا 2009، حدود 8.3 میلیون بزرگسال 18 ساله و بالاتر در ایالات متحده، یا 3.7 درصد از جمعیت بزرگسال ایالات متحده، گزارش دادند که در سال گذشته افکار خودکشی داشتند، در حالی که تخمین زده می‌شود که 2.2 میلیون گزارش داده‌اند که برنامه‌های خودکشی داشته‌اند. در سال قبلدر سال 2019، 12 میلیون بزرگسال آمریکایی به طور جدی به خودکشی فکر کردند، 3.5 میلیون برای اقدام به خودکشی برنامه ریزی کردند، 1.4 میلیون اقدام به خودکشی کردند و بیش از 47500 نفر بر اثر خودکشی جان باختند. افکار خودکشی نیز در میان نوجوانان رایج است.

افکار خودکشی با افسردگی و سایر اختلالات خلقی مرتبط است . با این حال، بسیاری از اختلالات روانی دیگر ، رویدادهای زندگی و رویدادهای خانوادگی می توانند خطر افکار خودکشی را افزایش دهند. محققان سلامت روان نشان می‌دهند که سیستم‌های مراقبت‌های بهداشتی باید بدون توجه به تشخیص، درمان را برای افراد مبتلا به افکار خودکشی ارائه دهند، زیرا خطر اقدامات خودکشی و مشکلات مکرر مرتبط با افکار خودکشی وجود دارد.تعدادی گزینه درمانی برای افرادی که افکار خودکشی را تجربه می کنند وجود دارد.



:: بازدید از این مطلب : 312
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 فروردين 1402 | نظرات ()